دعا
دعایت میکنم عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نا زیباست
دعایت میکنم با این نگاه خسته گاهی مهربان باشی
به لبخندی تبسم رابه لبهای عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شبها
بخوانی نغمه ای با مهر
********
دعایت میکنم در آسمان سینه ات
خورشید مهری رخ بتاباند
********
دعایت میکنم روزی زلال قطره اشکی
بیابد راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات جاری شود با مهر
*********
دعایت میکنم یک شیب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه ی مهمانسرای خالق خود را
********
دعایت میکنم روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامیکه ابری آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
********
دعایت میکنم روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا اما خدایت با تو نزدیک است
دعایت میکنم روزی دلت بی کینه باشد بی حسد
با عشق بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی تو هم با عشق . با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
*********
دعایت میکنم روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پر کنی از حاجت و
با او بگویی:
بی تو این معنای بودن. سخت بی معناست
********
دعایت میکنم روزی
نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم برویاند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
********
دعایت میکنم وقتی به دریا می رسی
با موجهای آبی دریا. به رقص آیی
و از جنگل . تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدکها با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پر عطش یک جرعه آبی بنوشانی
********
دعایت میکنم روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
برایت آرزو دارم
که یک شب یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن از شب دیدار فردا را به یاد آرد
********
دعایت میکنم عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که می پرسد ز تو نام و نشانت را
ندانی کیستی!!!
معشوق عاشق ؟ یا عاشق معشوق ؟
آری ! بگویی هیچ کس
********
دعایت میکنم روزی بفهمی ای مسافر رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت میکنم ای مهربان همراه
تو هم ای خوب من
گاهی دعایم کن...