اولین مسافرت
عزیز دردونه ی من!
امسال بهمن ماه مثل هر سال بهمن ماه رفتیم کیش ولی این بار خیلی خیلی متفاوت تر از سالهای پیش بود....
اولین بارمون بود که بعد از ولادت تو میریم سفر و یکمی استرس داشتیم.... اما الان میفهمم که دختر گلم چه خانمی بود و خیلی اذیتمون نکرد و استرسمون بیخود بود... فقط موقع نشستن هواپیما من یادم نبود که پستونکتو بزارم دهنت برا همین خیلی خیلی اذیت شدی و هواپیما رو با گریه هات رو سرت گذاشته بودی و هیچ کاری از دست من بر نمی اومد جز صبر کردن و پیاده شدن.... به محض اینکه پیاده شدیم شروع کردی به خندیدن و ذوق کردن.....
این بار بخاطر تو گل زندگیمون تصمیم گرفتیم که دور تفریحات دریایی رو خط بکشیم و بیشتر توی بازارها بودیم و فضای باز هتل.... آخه انصافا هتلمون خیلی خوب بود و راحت بودیم و یه عالمه جا واسه دیدن داشت.... تو هم خیلی خیلی خوشحال بودی و برای همه ی مردمی که بهت نگاه میکردن میخندید و ذوق میکردی....
خیلی دوستت دارم تو باعث شدی که زندگیم هدف داشته باشه....