نیوشانیوشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

نیوشا , پرنسس من

اولین قهقهه

1390/11/28 23:39
نویسنده : مامان پرنسس
516 بازدید
اشتراک گذاری

نیوشای عزیز مامان....

دیشب که ٥شنبه بود و ٢٠ بهمن سال ٩٠ . بابایی میخواست برای جمعه تهران باشه و برای اینکه ماهم تنها نباشیم ما رو برد خونه مامان جون.... شب خوبی رو اونجا گذروندیم و صبح خیلی زود از بس که نور اومد توی سالن خونه مامان جون  تو بیدار شدی و مامان جون هم که همیشه صبحهای زود بیدارن اومدن و کلی باهات حرف زدن و خندوندنت بعدش ١ ساعتی شد تا دوباره خوابت برد و من و مامان جون هم دوباره خوابیدیم....

بعدش که بیدار شدی باز هم کلی خوشحال بودی و همش اینور اونورو نگاه میکردیتعجب انگاری فهمیده بودی که اینجا خونه خودمون نیست.... بعد ناهار هم مامان جون خواستن بخوابن و برا اینکه تو غر نزنی من بغلت کردم و داشتم باهات حرف میزدم اما اروم و بی صدا یهو دیدم بلند قهقهه زدی و این اولین باری بود که تو فقط به من لبخند نزدی بلکه بلند خندیدی..... من که خودم غششششششش کرده بودم از خنده و همچنین اشک شوق توی چشام حلقه زده بود و مامان جون هم به من نگاه کرد و گفت اولین بارش بود؟ منم گفتم آره مامان میخوام بخورمشقهقهه

ایشالا که عزیز مامان همیشه ی خدا بخندی و شاد باشی....ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

افسانه
21 بهمن 90 23:19
ااااااااااااااااااااااااااااااای جانم برای این خندیدن بگو مامانی حالا کجاش رو دیدی .. انقدر برات بخندم .. که دلت ضعف بره ... جانم چه مامان دل نازکی هستی ها
ثمین
3 اسفند 90 0:13
سلام اومدم ازتون دعوت کنم تا از نمایشگاه هفت سین دنیای نفیس دیدن کنید منتظرتون هستم