نیوشانیوشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

نیوشا , پرنسس من

15 ماهگی گل دختری

1391/11/8 15:17
نویسنده : مامان پرنسس
482 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم .... یهماهی میشه برات چیزی ننوشتم ولی علتش اینه که خیلی خیلی خیلی شیطون شدی و من دیگه در توانم نیست مثل قبلنا تا دیر موقع بیدار بمونم....

توی این ماه که گذشت گل من هم از شیر گرفتمت هم اتاقتو جدا کردم .

راستش اولش خیلی نگران بودم اما حالا میبینم که هم خیلی بهتر میخوابی هم کمتر وابسته ی منی و این برا ی خودت خیلی خوبه گل من.

دیگه کاملا راه افتادی و همه جای خونه رو سرک میکشی. گاهی وقتا میری پشت میز تلویزیون میشینی و مدتها نیستی و خوشت میاد که من بیام هی با صدای بلند بگم نیوشــــــــــــــا و هی این ور اون ورو نگاه کنم و تو هم زیر زیرکی نگام کنی تا که پیدات میکنم برا قهقهه بزنی و من بغلت کنم و بوسه بارونت کنم....

یکی از کابینتهای اشپزخونه که سبدها و وسایل پلاستیکی رو توش گذاشتم مخصوص توست و همیشه وقتی من غذا میپزم تو زحمت میکشی کل کابینتتو بیرون میریزی و باهاشون ساعتها سرگرمی....

تازگیها هم هر چیزی دستت باشه میریزی تو راه آب آشپزخونه و من به مکافاتی درشون میارم....

توی این ماه یه روز کامل موندی خونه مامان جون و من از صبح تا عصر نبودم پیشت. ولی خیلی خیلی دختر گلی بودی و همه ازت راضی بودن.

عاشق دایی سعید شدی وقتی میبینیش میپری بغلش و همش میخوای سیبیلاشو بکنیقهقهه

میگی بهش دای سَ!!

الهی قربونت بشم.

اگه صدف یا اسماعیل برات یه کار کوچیک بکنن غششش میکنی از خنده و بازی با اسباب بازیهای صدف و لب تاب اسماعیل رو هم خیلی دوست داری.

راستییییییییییییییییییییییی یه اتفاق خوب برات بگم.

اسماعیل که از وقتی به دنیا اومده بودی  میترسید تو رو بغل کنه بالاخره چند روز پیشا بغلت کرد و تو هم از خوشحالی محکم بهش چسبیده بودی .

عزیز دلمید هر دوتون.

هر موقع میخواییم بریم بیرون لباساتو میاری بهم میدی و میگی دَ. البته خیلی بلند و کشیده تلفظش میکنی.

عاشق ددری اخه گل من.

سر شب که میشه و صدای آسانسور رو میشنوی انگاری حس میکنی که بابایی داره میاد بالا میری دم در می ایستی و منتظر می مونی تا بابا درو باز کنه بعدشم خودتو میندازی تو بغلش و کلی خودتو لوس میکنی برای بابایی....

یک- دو- سه رو یاد گرفتی و وقتی من میگم یک. تو میگی دووو - س!

افرین دختر گلم که تلاشهای منو بی ثمر نمیزاری.

شبا که ١٠ میخوابونمت خودم تا ١١ به زود بیدار می مونم و کارا رو انجام میدم و اسباب بازیهایی که پخش کردی و جمع میکنم و دیگه غش میکنم از بس که هر روز روزی ١٠٠ بار اسباب بازی هاتو و کابینتها و کمد لباسهاتو میریزی بیرون و من مرتب میکنم . خسته میشم خوووووووووووووخمیازه

بریم یه سری عکس برات بزارم....

این بلوزو خودم برات بافتم.هر موقع میریم آلاچیق تو همش میخواب بایستی و آب نما رو نگاه کنی!!!

مامانی مجبوری اخه؟؟؟؟

این لباسو وقتی هنوز دنیا نیومده بودی برات خریدم.... روزیکه کمد لباساتو مرتب میکردم چشمت به این افتاد و منو بیپاره کردی تا بپوشونمت. منم از فرصت استفاده کردم و ازت عکس گرفتم. عاشق این مدل لباسا هستم که برات بخرم..

دیگه واقعا غیر قابل کنترلی برا عکس گرفتن.... باور کن 10 تا عکس میگیرم ازت تا یکیش خوب بشه.....

 

راستی یه عکس هم جامونده بود از خیلی قبل.... تقریبا 2 ماه پیش وقتی که با مامان رومینا و دخترش رفته بودیم هتل عباسی  آش رشته بخوریم. از تو و رومینا

باید از مامان گلش اجازه میگرفتم تا بتونم عکستونو بزارم اینجا ببخش که دیر شد گلم.

عاشق هر دوتونم.

دختر عزیزم 15 ماهگیت مبارک و امیدوارم که هر روز بیشتر از روز قبل بیاموزی.

خیلی خیلی خیلی دوستت دارم گل من.قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

مامی وانیا
8 بهمن 91 15:42
قربونش برم عزیز دلم دیگه برای خودش خانمی شده ماشالاه خوشحالم که راضی هستی صبا بوس برای هر دوتون
سحر مامان پرهام
15 بهمن 91 13:30
نازیییییییی نیوشا جونم جیگری شده قربونش صبا جون واقعا درکت میکنم این وروجکا واقعااااااا دیگه غیر قابل کنترل شدن
سهیلا
15 بهمن 91 15:03
قربون تیپت برم قرتی خانوم به به چه مامانه هنرمندی هم داری دستش درد نکنه
نیر
15 بهمن 91 17:40
عزیزممممممم خیلی دوست داشتنی هستی عاشق خنده هاتم دستت درد نکنه مامانی بلوز قشنگ شده قربون دختر شیطون گلت بشم من
سحر مامان تانيا
15 بهمن 91 20:49
قربونت بر كه اينقده بلا شدي، الهي كه ١٥٠ ساله بشي و لبترهم هميشه خندون باشه.... ***. چند بار تا حالا اين كامنت رو ارسال كردم ولي ارسال نميشهههه اميدوارم اين بار بياد ديگهههه
مامانی وروجک
16 بهمن 91 21:52
15 ماهگی نیوشا جون رو تبریک میگم بهت مامانی هنرمند!با اینکه فکر میکنم زوده ولی هردو تا کار باهم حتما خیلی سخت بوده تا هردوتایی تون بهش عادت کنید؟خیلی اذیت شدین؟
آنی
18 بهمن 91 12:47
خدا حفظش کنه معلومه که خیلی شیطونه راستی مواظب اطراف تلویزیون باش اینجوری که نیوشا بالا کشیده خدایی نکرده یه دف تعادلشو از دست میده زیرش سرامیکه خطرناکه ببوسش
ماهک
19 بهمن 91 15:03
به به افرین به این مامان هنرمند................چه بافتنی قشنگی برات بافته خاله جون ن ن ن ن... فدای اون شیمکت که ار لا دکمه هات زده بیرون... راستی یاد اون روز دسته جمعی به خیرررررررررر تو الاچبق... کلی یادش افتادممممممممممم...
مریم مامان پندار
28 بهمن 91 14:42
مبارک باشه عزیزم ماشالله به تو که اینقدر وروجکی الهی که همیشه سالم باشی و خونه رو زیر و رو کنی امسال هم مامانی کمک داره برا خونه تکونی ببوسش مامانش اسفند فراموش نشه
الناز مامان بنیا
1 اسفند 91 14:08
مبارک باشه قرتی خانوم
مامی مائده
3 اسفند 91 0:18
15 ماهگیت مبارک خوشگل شیطون بلا باز خوبه با سبدا سرگرم میشه که تو اشپزی کنی پرنیا هرچی بهش میدم بیشتر از یه دقیقه سرگرمش نمیکنه