نیوشانیوشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

نیوشا , پرنسس من

تولد یکسالگی تو راه داریم....

1391/7/28 13:40
نویسنده : مامان پرنسس
630 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسل مامان... خوش خنده ی من!!!

امروز ١١ ماه و ٢٦ روز از زندگیت میگذره...یه هفته دیگه مونده تا یه ساله بشی و برات جشن بگیریم...

وای نیوشا این روزا خیلییییییییی یاد پارسال همین موقع ها می افتم.... یادش بخیر اینقدر پر جنب و جوش بودی که با تکونات منو از خواب بیدار میکردی....

یاد لگد زدنات بخیر....وقتی با انگشتم ضربه میزدم به شکمم تو جواب میدادی تو هم ضربه میزدی.... وای چه عشقی میکردم همش روزا و ثانیه ها رو میشمردم که بیایی تو بغلم ... تو آغوشم بگیرمت ....یاد همشون بخیررررررررررقلب

دیگه الان تقریبا همه کارای تولد اماده است... تو این هفته کارتا رو میدم به مهونا ریسه ها رو اماده میکنم لیبل ها رو میزنم و مهمترین کار هم اماده کردن باغه.... بابایی میخاد گل بارون کنه اونجا و من امیدوارم بتونه تا ٥شنبه انجامش بده با این حجم سنگین کاری که داره اما دیشب بهم قول داد که بهترین جشن تولد برگزار میشه .....خدایا کمکش کن بد قول نشه!!!!لبخند

و اما از این روزات بگم که خیلییییییییییییییییی شیطوون شدی و نق نقووووووووووووووووو!!!!

شبا یهو بیدار میشی و گریهههههههههههههه به هیچ صراطی هم مستقیم نیستی ... اونقدر گریه میکنی و هق هق که خسته میشی و خوابت میبره.... همچنان هر دو ساعت یه بار برا شیر بیدار میشی....

دلم لک زده برا یه خواب عمیق ٧-٨ ساعته!!!!اما تا میام بخوابم و عمیق شه خوابم نوبت شیر دادنت میرسه و باید بیدار شم بشینم شیرت بدم و بعد بخوابم....

خیلی هم ددری شدی و به محض اینکه من شال میندازم رو سرم میگی دَدَ...

هر جا که هر اهنگی بشنوی ناک میزنی و قر میدی و اواز میخونی.... همیشه شاد باشی و به رقصیدن و پایکوبی ایشالابغل

گاهی هم ناز میکنی برام که قیافت خیلییییییییی با مزه میشه... میخام قورتت بدمماچ

هر موقع من و بابایی محو یه فیلم هستیم میری کنار میز تلویزیوت و یاد گرفتی از اونجا تلویزیون رو خاموش کنی بعد هم بر میگردی و یه لبخند شیطنت امیز تحویل من و بابات میدی!!!چشمک

هنوز ٤ دست و پا راه میری و هنوز نمیتونی خودت بطور مستقل رو پاهات بایستی...

نمیدونم والا دکترت که میگفت قبل از یکسالگی راه خواهی افتاد اما اینطور نشد و انگار حالا حالاها هم قصد نداری راه بیفتی!!!سبز

عاشق بازی تو تخت پارکت هستی البته من یا بابایی هم باید باشیم که اونجا دالی موشه بازی کنیم باهات و تو هم غش غش بخندی!!!

نیوشای شیرینم با وجود اینهمه خستگی که دارم اما یه قهقهه که میزنی همه چی یادم میره....قلبعاششششششششششششقتمقلب

استرس دارم برا جشن تولدت.... امیدوارم اون چیزی بشه که دلم میخاد و از اینکه دوستام رو به همراه فامیلم دعوت کردم پشیمون نشم.....

امیدوارم تو هم بهترینها برات اتفاق بیفته چه من باشم چه نباشم باید اینو بدونی:

همیشه عاقلانه تو زندگیت تصمیم بگیر و هیچوقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت از درس و تحصیل دور نکن خودتو.... مامان من خیلی پشیمونم که ادامه ندادم الانم خیلی دلم میخاد ادامه بدم نمیدونم میشه  یا نه.... رسیدگی به تو هست کارای خونه هست نمیرسم اما خیلی دلم میخاد بشه....

اینم بدون عاشششششششششقانه دوستت دارم.... لحظه به لحظه بزرگ شدنت رو دوست دارم هر چند که دلم تنگ میشه برا این روزا و شیرین کاریات اما دوست دارم که میبینم بزرگ میشی بالنده میشی مستقل میشی....

اینم یادت باشه که اگه تو ارامش کامل داریم زندگی میکنیم همشو مدیون پدر گلت هستی که همه چیو برامون مهیا میکنه تا من و تو آرامش داشته باشیم...

همسر عزیزم سپاسگزارم از همه مهربونیات و عاشقانه دوستت داریم من و نیوشاقلب

اینم عکسای این ماه

هتل شاه عباس 15مهر91

شب جمعه ای بود که رفتیم هتل شاه عباس ... برام پر از خاطره است... اینجا همیشه میریم اما این دفعه خیلیییی فرق داشت تو عکس بعدی میگم چرا

خیلی زیباست ... نه؟

 

دیگه خسته شده بودی خوابت گرفته بود و می خواستی برگردیم اما من که هنوز کافه گلاسه امو نخورده بودم مامانی!!!!

این عکسم سر ظهر گرفتم روزی که رفته بودیم برا ناهار بهشت( باغ پلی اکریل که بهش بهشت میگن از بس که خوشکله....)

این عکسا همشون خاطره است....

دوستشون دارم چون زیباست... روزای خیلی طلایی داشتم تو مهر ماه....با یه دوست خیلی خوب که خیلی بهش مدیونم....قلب سحر عزیزم بایت همه چیز سپاسگزارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مرجان مامان فرشته ها
28 مهر 91 16:28
الهی نیوشای گلم تولدت پیشاپیش مبارک انشالا همه چیز به خوبی و خوشی پیش میره مامان مهلبون منم پارسال شب قبل از تولد نیوشا رو یادم نمیره خدارو شکر یکسال به سلامتی گذشت و انشالا 120 سال دیگه هم بگذره به سلامتی
حدیث
29 مهر 91 21:37
خوش حالم که خاطراتت مزین به نیوشا خانم شد:دی دلمون و اب کردیبا این عکسات خانمممم پیشاپیش تولدت مبارک گلپرم
مریم مامان پندار
4 آبان 91 20:47
سلامممممممممممممممممم اومدم تولد پرنسس کفشدوزکی رو تبریک بگم امیدوارم سالهای سال مامانی برا دخملکمون تولد بگیره هر سال بهتر از پارسال به کوری چشم اونا که نمیتونن ببینند (مگه نه مامانی)
سپیده
4 آبان 91 21:17
فرشته کوچوک تولدت مبارک چه روز خوبی از وبلاگت دیدن کردم
سحر مامان تانیا
6 آبان 91 14:44
تولدت مبارک فرشته کوچولوی زیبا، الهی که 120 سال شاد زندگی کنی
پاینده
9 آبان 91 14:47
چه لطیف است حس آغازی دوباره وچه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس... و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن وچه شیرین است امروز... روز میلاد... روزتو... روزی که تو آغاز شدی تولدت مبارک خوشگل خاله قربون خنده هات
مامان نخودی
13 آبان 91 11:38
نیوشا جون تولدت مبارک هرچی سعی کردم نتونستم تو پست تولد نظر بزارم خوشبحالت خاله چه مامان با سلیقه اییییییییییییییییییییییییییییییییی داریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی