کار جدید
سلام گلدونه طلای مامان... امروز چند روزه میخام برات بنویسم اما مگه وقت میشه؟
روز 15 خرداد که تو 7 ماه و 11 روزه بودی تونستی از حالت و ژست 4 دست و پا به حالت نشسته در بیایی و بعدش که من در حال تماشات بودم و قربون صدقه ات میرفتم بگی ماما.... الهی قربون اون لبات برم که به سختی بهم میزنیشون تا بگی ماما....
بعد از اینکارت خوشت اومد و هی دراز کش شدی و هی سعی کردی که بشینی و امروز که چند روزی میگدره دیگه حرفه ای شدی.... تا که دراز کش میزارمت سر 3 سوت اول دمرو میشی بعد ژست 4 دست و پا و بعد هم میشینی .... خوشت میاد انگاری .... تو این چند روز ضمن انجام این کار یاد گرفتی که وقتی نشستی برا خودت دست بزنی و اینکارو با ذوق خیلی زیادی انجام میدی
و نمیدونم چرا دوست داری دنده عقب بری.... دنده عقب و سینه خیز میری اما به جلو نه هنوز... نمیدونم کی قراره این اتفاق بیفته اما اینو میدونم که خیلی ذوق زده خواهم شد وقتی که ببینم 4 دست و پا تند تند میری.... این از خوبیهات... حالا یکم از بدیهات بگم:
الان سه شبه که وقتی میخوابی بعد از نیم ساعت بیدار میشی و به شدت گریه میکنی و تحت هیچ شرایطی آروم نمیشی ... فقط باید بغلت کنم و راه ببرم ... عزیزم کاش میدونستم دردت چیه که اینجوری گریه میکنی دل ادم کباب میشه برات.... پریشب اونقدر گریه کردی که بعدش که اروم شده بودی هق هق میکردی و نمیتونستی خوب نفس بکشی... مادر به فدات ... دردت به جونم ...
کاش این دوره زودتر تموم شه و شبا اروم بخوابی . آخه شبایی که اینجوری میشی تا خود صبح خواب خوبی نداری و فرداش هم خیلی کسل هستی.... من دلم میخواد همیشه شاد شاد باشی...
دوستت دارم