چکاپ ششمین ماه
نفس مامان سلام... عزیز دلم توی یک ماه گذشته خیلی بهت رسیدم ... هم برات وقت میزاشتم و هم غذا کمکی زیاد بهت میدادم برا اینکه خوب وزن بگیری... دیروز که بردمت پیش دکتر( البته تصمیم بر این شد که دکترت رو عوض کنیم) دیگه حالا میبرمت پیش یه آقای دکتر خیلی مهربون...
هم وزنت خوب بود هم قدت و هم دور سرت و کلا وضع عمومی خیلی خوبی داشتی... آقای دکتر بهم گفت که این ماه هم حریره و فرنی و سوپ رو طبق برنامه بهت بدم ... گفت که هیچ وقت نگم غذایی رو دوست نداری چون این منم که باید صبر و حوصله بیشتری برات بزارم و با حوصله بهت غذا بدم . آخه گل گلی مامان تو پوره سیب زمینی رو بلافاصله که گذاشتم دهنت دادیش بیرون....
عزیز دلم توی اه گذشته مامان خیلی تنبلی کرده که وبت رو اپ نکرده و از کارات ننوشته... خیلی بلا شدی اصلا وقت ندارم برا خودم و زندگیم... همه کارام حول محور تو میچرخه گلکم.
چند جایی مهمونی رفتیم و خیلی خیلی خوشحال بودی . عصر بیشتر روزا میبردمت پارک و تو خیلی خوشحال و سر حال بودی و به همه رهگذرا میخندیدی. آنچنان براشون میخندی که هر رهگذری رو مجبور میکنی بایسته و باهات صحبت کنه. الهی قربونت برم مامانی....
دوستت دارم یه عالمه