نیوشانیوشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

نیوشا , پرنسس من

مهمونی

1390/12/29 1:11
نویسنده : مامان پرنسس
494 بازدید
اشتراک گذاری

نیوشای گلم امروز ٤ ماه و ٢٤ روز از ولادتت میگذره و من خیلی خیلی خوشحالم و مغرورم که خدا تو رو به من داده. همیشه هم شکرش رو به جا آوردم و ازش میخام که هر کس این نعمت رو نداره بهش عنایت کنه چون لحظات شیرین خنده و شیطنتهات رو با هیچ چیزی تو این دنیا عوض نمیکنم.... حتی وقتایی که خیلی اذیتم میکنی بازم دوستت دارم...

 از پریروز تا حالا مهمون داریم... البته علارغم اصرار من که بیان خونمون رفتن و خونه گرفتن برا خودشون.... خوب شاید اینجوری راحت تر بودن... اما یه شب باهاشون و دو تا دیگه از دوستای اصفهانیمون رفتیم شام پاتوق همیشگیمون.... خیلی خیلی خوش گذشت شام که خوردیم سریع بر گشتیم خونه و دوباره فرداشبش اومدن خونه ما مهمونی....

وای مامان برا خودت یه عالم ذوق کرده بودی که مهمون داریم... با آرشیدا جونم و سامیار جونم هم عکس گرفتیم... الان که دارم اینا رو مینویسم برات دوربین شارژ نداره که عکساشو بزارم برات اما به محضی که دوربین شارژ بشه حتما حتما برات عکسا رو میزارم....

 عزیزم عکس ٣ نفرتون خیلی خیلی ناز شده....

امروز هم بدون بابایی من و تو رفتیم میدون نقش جهان با خاله ها بودیم و نی نی هاشون.... اما

امان از دست این بااااااااااااااااد.... اینقدر باد اومد که تو قاطی کرده بودی و به شددددددددددت گریه میکردی گریهحتی شیر هم نمیخوردی ناراحتو فقط زججججججه میزدی.... آخر سر مجبور شدم ماشین دربست کنم و برگردیم خونه... اصلا نفهمیدم از خاله ها چجوری خداحافظی کردم....نگران

رسیدیم خونه هم اروم نمیشدی  یکساعت تمام بغلم بودی و راه میرفتم و قربونت میرفتم اما هق هق هات به هوا بود یکم استراحت میکردی و دوباره گریه رو از سر آغاز میکردی....

نمیدونم چرا اینجوری میکنی؟ یعنی چه آخه؟ همش که من نمیتونم تو خونه بمونم

عزیز دلم کاش این رفتارت زود تموم بشه...

الانم که خوابیدی به زور خوابوندمت....

عید نزدیکه و این اولین عید تو ئه اما نمیدونم چرا اصلا حال و هوای عید ندارم....

همه چی برات خریدم اما حس عید و دید و بازدید عید اصلا نیست....

اولش قرار بود با بابایی و خاله ها بریم شمال... اما نمیدونم چی شد که بابایی زد زیر قولش و حوصله نداره . این روزا خیلی کار میکنه خیلی بیشتر از قبل به بهمونه اینکه تو آینده خوبی داشته باشی. اما این روزها من خیلی تنهام خیلی بیشتر از اون چه که فکرش رو بکنی....

عزیز دلم من عاشقانه دوستت دارم حتی امروز که نذاشتی به من خوش بگذره و خونه نشینم کردی....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)