نیوشانیوشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

نیوشا , پرنسس من

بارداری

عزیز من از وقتی اومدی کنج دلم و خودتو جا کردی یه حس عجیبی دارم....و همش دعا میکنم سالم باشی... همیشه از خدا خواستم یا هدیه آسمونی بهم نده یا اگه میده سالمشو بده... روزیکه قرار بود برای سونوی سلامتت برم مطب اصلا استرس نداشتم چون مطمئن بودم که خدا تو رو سالم به من و بابایی هدیه داده....و وقتی دکتر بهم گفت یه دختر سالم دارم همونجا خدا رو شکر کردم....   روزها میگذشت و مم از هوای گرم تابستون خیلی خیلی اذیت میشدم حتی کولر هم نمیتونست گرمای وجودم رو آب کنه بخاطر همین همیشه دچار افت فشار بودم و در حالت استراحت....   برات کتاب میخوندم باهات زبان کار میکردم و یه شعری رو بعنوان لالایی همیشه برات خوندم و میخونم....   این ش...
9 مهر 1390

بدون عنوان

کوله بارم بر دوش سفری باید رفت سفری بی همراه گم شدن تا ته تنهایی محض یار تنهایی من با من گفت هر کجا لرزیدی از سفر ترسیدی تو بگو از ته دل             من خدا را دارم... ...
9 مهر 1390

بدون عنوان

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند ... روزگارت نیلوفری باد ...
4 مهر 1390