تلنگر
سلام عشق مامان....
اومدم بگم خیلیییییییییییییییی دوستت دارم و خیلیییییییییییییی خدا رو شکر میکنم که سالمی و هستی....
دو روز پیش بردمت خانه کودک. در حال بازی کردن بودی که یه خانومی بچه به بغل اومد اولش فکر کردم بچش خوابه اما بعد فهمیدم مشکل داره...
یکسال از تو بزرگتر بود اما.....
حتی نمیتونست بشینه یکی حتما باید کمکش میگرد.یه تیکه گوشت بود انگاری.... اینقدرم خوشکل بود که نگو.....مامانشم بسیار خوشکل بود و میخندید... حتی نتونستم یه لحظه خودمو جای این مادر بزارم..... گریم گرفت اما نزاشتم ببینن....
هزاران هزاران هزاران بار خدا رو شکر کردم که تو سالمی....تو دلم گفتم خاک بر سر من ناشکر کنن که وقتی کاری میکنی دعوات میکنم . وقتی نمیخوابی عصبانی میشم. وقتی همه جا رو مرتب میکنم و به یه ساعت نمیکشه که تو بهم میریزی و خونه از اولشم بهم ریخته تر میشه حرص میخورم.....
باش همیشه شیطون باش و بهم بریز و منو حرص بده اما سالم باش....
خدایا هر چی شکرت رو به جا بیارم بازم کمه.....
خدایا همه بچه ها سالم باشن.